آهم را آسمان شنید و غرید.
اشکم را آسمان دید و گریید.
مگر تو دل نداری دل سنگی که مرا نمیبینی؟
من مُردم در هوای نامردان چرا به فریادم نمیرسی؟
از بس در خلوت چشم به آینه دوختم کور شدم.....
تو چراغی باش برای چشمانم...
آهنگی باش برای گوشم...
امیدی باش برای زندگی...
تقدیم به آنی که خلوتم جز یاد او نیست آنی که هیچگاه یاد ما نمیکند!